گم شده در رویا

ساخت وبلاگ

درست تو اون لحظه ی شاد، تو همون ثانیه ای که فکر میکنی همه چیز سر جاشه، اون لحظه ای که لبخند رضایت رو گوشه لبت نشسته، یهو یاد خاطره ای میفتی که گمش کردی؛ احساس میکنی یه چیز با ارزش یادت نمیاد، می گردی و می گردی و پیداش نمیکنی‌. میون کلی خاطره ، فقط همون یه خاطره رو میخوای، خاطره ای که دیگه یادت نیست..
احساس می کنی گم شدی، بین کلی غریبه و هیچکسو نمی‌شناسی، مثل بچه ای که تو بازار گم شده و تا آخر افق نگاهش هیچ آشنایی نمیبینه
زندگی درست اون لحظه ست، ما همه گم شدیم، بین یه مشت خاطره، بین آدمایی که نمیشناسیم و تو خونه ای که شاید یه روزی به خاطر نیاریم...
تو اون شلوغی گم شدن میون لحظه ها، ناخودآگاه کلی خاطره ی دیگه ظاهر میشن، درِ صندوقچه ی خاطراتت باز میشه و لحظه ها خودشونو نشون میدن...  آدمایی که میشناسی رو پیدا میکنی ، درست اون موقع یه صدایی اسمتو صدا میکنه...
اون صدا، درست مثل ماشین زمان تورو از گذشته به حال میاره، پیش کسایی که شاید بشناسی، و صدایی که ای کاش صدای اون باشه!

#ف.ع

این یه ماه...
ما را در سایت این یه ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemehazizi1379 بازدید : 103 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 23:37